چند روزه حرفای خواهرشوهرم نمیذاره بخوابم

میدونم چی میگی تنهاراهش،دوری هست ازاینجور ادمها باید دورشدمگه ماچقدر زنده ایم ک عمرمون بااین ادمهای پوسیده بگذره

افرین چه سیاست قشنگی داشتی منکه تازه یاد گرفتم

نمدونم اگر زد چیکار کنم. قانون هم نیست رسیدگی کنه

چرا عزیزم چیشده غلط کرده مگه خداهه 

وقتی حرف میزنه خودتوبزن ب اون راه ی جوری خودتو درگیرکاری کن ک باهاش حرف نزنی برو سراغ کاری چندباراینجوریش کردی میفهمه دوسنداری باهاش حرف بزنی

وای به خداازشون دورشدم حتی خونه ام رابردم یه شهر دیگه که بیست دقیقه باهاشون فاصله داره ولی میاد پشت درخونه ام وشروع میکنه دادوبیدادکردن

نمیتونم بگم ازدواجمون فامیلیه یه موضوعی رو که دوست نداشتم کسی بفهمه تو کل فامیل دور و نزدیک جار زد خدا ازش نگذره 

بخدا حرف دل در دل بماند بهتراست

کابینتهاش رابردارید. اگرمیتونید یه خونه دیگه باحوصله بسازید همه این چیزهاکه میشه برد باخوتون ببرید بعد بفروشید. خونه بد فروش میره

عزیزم خیلی خودت رو درگیر کردی ،ولش کن ،هی خودخوری نکن که چرا پافشاری نکردی که اون اول گفته ،همه میدونن اول اون گفته ،شما دوراز جون احمق نیستی که بگی تقسیم بشه،دروغش تو خواستگاریم خودش میدونه ،هر جا دیدیش جات رو عوض کن ،مثلا میاد پیشت میشینه پاشو برو سرویس یا پاشو برو آب بخور و بعدش یه جا دیگه بشین ،هر وقت اومد باهات حرف بزنه به یه بهونه برو آشپز خونه یا برو تو اتاق روسریت رو درست کن ،کلا دیگه نبینش ولی با بقیه مثل قبل و حتی بهتر باش،دیگه هم راجع به ماشین و بقیه موارد حرفی نزن و اگه کسی چیزی ازت پرسید حوالش بده به همسرت،فعلا تازه عروسی مهمونی نده یا اگه میدی یه وقتایی که مطمئنی اونا نیستن بده ،اونم اگه مهمونی داد یا بگو خونه مامانم دعوتیم یا لحظه آخر گلاب به روت اسهال و استفراغ بشو ونرو ،کلا بزارش کنار،زیادم از بدی هاش پیش همسرت نگو ،فقط هر موقع همسرت بدی هاش رو یادش رفت قضیه ماشین رو یادآوری کن که اون بحث تقسیم رو آورد وسط و حتی شهادت نداد که ماشین برای شماست،اگه یه موقع تصمیم به تقسیم شد به هیچ وجه ماشین رو برندارید ،شما هم مثل بقیه بگید پول احتیاج دارید،در ضمن سلام بهش بده ولی سرد رفتار کن (چون اگه سلام ندی بقیه حق رو به اون میدن )،اگه یه موقع هم مادر شوهرت گفت چرا با فلانی اینجوری رفتار میکنی بگو من از اون رو ازش دل چرکینم چون خودش بحث تقسیم رو آورد وسط ولی با گریه وزاری انداخت گردن من و پیش خواهر برادرا هم حرف خیر نزد که ماشین رو بابا داده به ما،یه موقع هم مادر شوهرت نونی چیزی میده ببرید براش ،اصلا از ماشین پیاده نشو وفقط از تو ماشین سر تکون بده،حتی وقتی دوتایی تنها میشید بیشتر سردباش و اخم کن تا جلوی بقیه               

مادرشوهر هر وقت گفت ،خواستگاری رو یادآوری کن،بگو اون کشید وسط حرف رو ومن چون گریه میکرد دیگه کشش ندادم ،من میگم ماشین رو بر ندارید چون بی عزتتون کردن چون زیر حرفشون زدن،چون کسی که خبر نداشته باشه پولش رو دادید فکر میکنه پدرشوهر براتون ماشین خریده،چون به نظرم از زیر منتشون میاید بیرون بازم  هرجورخودتون صلاح میدونید