2777
2789

من چند ماهه ازدواج کردم... از وقتی ازدواج کردم خونوادم روز خوش نذاشتن برام ... با اینکه خودشون از شوهرم خوششون میاد ولی انگار حسادت میکنن ... دائم به همه چیز گیر میدن و حساس میشن فکر میکنن من باید اونا رو به همه کس ترجیح بدم .. حتی اگه حرف یکی از دوستامو بزنم گارد میگیرن که تو بزرگترت شده دوستت .. ما سه چهار سال دوست بودیم و یه ماه بعد عقد عروسی گرفتیم دائما پدر مادرم گله میکنن شما چرا انقد با عجله عروسی گرفتید ... برای جهیزیه خریدن مامانم آبرومو برد زنگ زد ب شوهرم گفت ما دکتر مهندس نیستیم که این همه خرید میکنید با این که من فقط همون بودجه ای که داده بودن خرید کردم و فقط وسایل ضروری خریدم ... انگار دیگه عضو خونواده نیستم تمام مراسماتی ک برای عروسه کوفتم کردن از عیدی گرفته تا شب یلدا هر کدوم یه دعوا راه انداختن .. ازشون متنفر شدم دلم نمی‌خواد ببینمشون ولی آرامش هم ندارم نه وقتی میبینمشون آرامش دارم نه وقتی نمیبنمشون .... هیچوقت یادم نمیره مادرم جای آرزوی خوشبختی بهم قبل عقد گفت مثل فلانی سه بار ازدواج کردنتو میبینیم ... روزی که میخواستم برم عقد کنم گفت بریم از دستت راحت شیم... واقعا متنفرم ازش دلم نمی‌خواد ببینمش همش بغض دارم به هیچکس نمیتونم چیزی بگم اصلا روم نمیشه بگم خانوادم اینجوری شدن... ابرو نذاشتن جلوی شوهرم و خانوادش برام اونا هم کم کم دارن متوجه میشن... خیلی دلم گرفته نمیدونم چیکار کنم 



به خدا من هیچوقت بچه ی بدی نبودم براشون خودشون با زبون خودشون اینو همیشه میگن ... ولی نمیذارن زندگی کنم اصلا... مجرد هم بودم هم درس میخوندم هم خودم کار میکردم با سن کم از نوزده سالگی از خونوادم دیگه هیچ پولی نگرفتم چطور دلشون میاد باهام اینجوری رفتار کنن قلبم تیکه تیکس از دستشون😭😭😭

خیلی سخته.

رابطه رو به مرور کم کن. سر خودتو با کلاس و فامیلای جدید و... گرم کن که هم فرصت فکر کردن پبدا نکنی هم شوارت نگه چرا نمیری

فکر میکردم میتونم همه آدمها رو نجات بدم..‌. تا اینکه متوجه شدم اونا دارن خودمم توی باتلاق غرق میکنن.

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

خیلی سخته.رابطه رو به مرور کم کن. سر خودتو با کلاس و فامیلای جدید و... گرم کن که هم فرصت فکر کردن پب ...

دیگه فایده نداره شوهرم هم همه چیز رو فهمیده هر چه قدر خواستم ابرو داری کنم مادرم نذاشت ... بعد عقد حتی دلش نمیخواست برم خونشون هر بار میرفتم خونشون مامانم برام قیافه می‌گرفت ... 

🤣🤣🤣🤣🤣 ببخشید میخندم اینو گفتی یاد شرایط خودم افتادم 🤣🤣🤣🤣🤣🤣وایییی🤣🤣🤣🤣

خانواده جفت طرف اصرار کردن باید ازدواج کنید مام کردیم نه تنها عقدمون فقط یه امضا زدن بود چون خودشون مارو تو شرایط سخت قرار دادن 

بلکه یادشون رفت مادر پدرن کوچیک ترین کاری که کردن این بود که نه جهاز بهمون دادن هیچ کدوم نه کوچک ترین زنگی زدن بهمون تا الان 🤣🤣🤣🤣

به قران هیچ وقت این رفتاراشون برام منطقی نبود 

شل کردم که فقط دیوونه نشم از دست این آدما

نمی‌فهمم چشونه برامم مهم نیستن دیگه هیچ کدومشون همونجور که ما برای اونا مهم نبودیم و نیستیم 

هرچی بیشتر میدانم، میدانم که هیچ چیز نمیدانم 🧠🫀

دیگه فایده نداره شوهرم هم همه چیز رو فهمیده هر چه قدر خواستم ابرو داری کنم مادرم نذاشت ... بعد عقد ح ...

پس دیگه اصلا بهشون فکر نکن

این جمله نمیدونم از کیه که خانواده هرچی بدتر باشه جدا شدن ازش برای فرزندان سخت تر میشه

بنابراین میدونم فکر نکردن و فاصله گرفتن راحت نیست ولی آخه چاره دیگه هم نیست. هرچقدر غصه بخوری تاثیر منفیش فقط رو روح و جسم خودت و حتی زندگی مشترکته. باید بزنی به بیخیالی. خودشون متوجه میشن اشتباه کردن 

فکر میکردم میتونم همه آدمها رو نجات بدم..‌. تا اینکه متوجه شدم اونا دارن خودمم توی باتلاق غرق میکنن.
🤣🤣🤣🤣🤣 ببخشید میخندم اینو گفتی یاد شرایط خودم افتادم 🤣🤣🤣🤣🤣🤣وایییی🤣🤣🤣🤣خانواده جفت طرف ا ...

آها اینم بگم که شب قبل عقدمون همه یه فصل شلنگ و گرفتن رومون بعد فقط مامان من با قیافه اومد عقدمون و یکی از خواهرام و پدرمم فقط اومد امضا زد شیرینی خورد حتی رفته بود پایین سیگار بکشه 🤣🤣🤣🤣🤣🤣دیگه هیشکی نبود تو قیافه بودن قشنگ بعدم اومدن پایین نشستن تو ماشین رفتن🤣🤣🤣🤣

اصلا مگه داریم طرف شوهرم هیشکی نبود اصلا 🤣🤣🤣

هرچی بیشتر میدانم، میدانم که هیچ چیز نمیدانم 🧠🫀

🤣🤣🤣🤣🤣 ببخشید میخندم اینو گفتی یاد شرایط خودم افتادم 🤣🤣🤣🤣🤣🤣وایییی🤣🤣🤣🤣خانواده جفت طرف ا ...

منم شرایطم تقریبا همین بود ولی خندم نمیگیره. اوایل برام مهم نبود و واقعا کوچیکترین توقعی هم نداشت ولی بعدش کم کم با رفتارهای بعدی متوجه شدم چقدر کاراشون بد بوده. پدرم دقیقا زمانی که من داشتم عقد میکردم برای برادرم خونه خرید و همینو بهانه کرد که پولی برای جهاز نداره! بعد میگفت صبر کن واحد کوچیکه رو بفروشم بخرم؛ از اون عجله داشت که ما زودتر عروسی کنیم آخرشم نفروخت😂 الان واقعا خندم گرفت👍🏻

فکر میکردم میتونم همه آدمها رو نجات بدم..‌. تا اینکه متوجه شدم اونا دارن خودمم توی باتلاق غرق میکنن.
🤣🤣🤣🤣🤣 ببخشید میخندم اینو گفتی یاد شرایط خودم افتادم 🤣🤣🤣🤣🤣🤣وایییی🤣🤣🤣🤣خانواده جفت طرف ا ...

ارررره مامان منم هی میگفت دیگه بسه دوستی ازدواج کنید وگرنه باید کات کنید ... ولی بعد ازدواج از هیچ ازار و اذیتی دریغ نکرد ... روز خوش نداد بهم ... اصلا قابل تعریف نیست که چه کارهایی باهام کرد .... دلم میسوزه برای خودم ... کاش میشد هرگز دیگه نبینمشون ... توی عروسیم به خدا در حد یه مهمون بودن فقط ... هیچ زحمتی نکشیدن بعد الان اومده بعد چند ماه میگه من چرا تو فیلم عروسیت کمتر از دوستت هستم معلومه دوستت بزرگترته دیگه ...انگار من به فیلم بردار گفتم از کی بگیر از کی نگیر ... وای ک دارم دیونه میشم دیگه ... ما یک ماه بعد از عروسی خونمون اوکی شد ... شب بعد عروسی که رفتیم خونه مامانم اشکمو درآورد بخاطر اینکه کادو های دوستامو گفتم خودم بر میدارم چون بعدا هم باید بهشون پس بدم ... با اینکه هزار تومان تو عروسیم خرج نکردن ولی کادو های فامیل ها رو همرو خودشون برداشتن گفتن چون ما عروسی هاشون رفته بودیم اونا هم اومدن!!! شوهر من فقط نفری سه چهار تومن خرح کرده بود ولی هیچی دستشو نگرفت ... آدم چطور دلش میاد یک روز بعد عروسی بچش انقدر عذابش بده که صدای گریش تا اسمون بره ... یه روز اجازه نداد من شاد باشم حتی یه رووووز ... از یه نامادری بدتر بود برام ... منم همون روز بعد عروسی نفرینش کردم گفتم ایشالا زمین گیر شدنتو ببینم هرگز نمیام بهت سر نمیزنم جلومم بیفتی بمیری ... یک هفته بعد نفرینم کمردرد گرفت نمیتونست راه بره هنوزم که هنوزه خوب نشد...حس خوبی ندارم از این وضعیتش ولی گاهی میگم چه قدر به من بد کرد و دل منو درد آورد که نفرینم سریع گرفت 

آها اینم بگم که شب قبل عقدمون همه یه فصل شلنگ و گرفتن رومون بعد فقط مامان من با قیافه اومد عقدمون و ...

وای آره منم همینطور روز عقدم همش تو قیافه بودن آبروم رفت جلو خانواده شوهرم انگار اصلا براشون مهم نیستم😓😓

پس دیگه اصلا بهشون فکر نکناین جمله نمیدونم از کیه که خانواده هرچی بدتر باشه جدا شدن ازش برای فرزندان ...

باورت نمیشه اصلا متوجه نمیشن و عذاب وجدان ندارن و حق هم به خودشون میدن ... یک ثانیه فکر نکردن که چه رفتار های زشتی داشتیم ...

وایخدا‌ چقد ناراحتت شدم چقد یه انسان باسم مادر می‌تونه انقد سمی باشه ،😒

تو ناراحت شدی ولی اون حتی یه لحظه هم ناراحت نشد تازه فکر کرد من بهش پشت کردم و ناراحتش میکنم .... قلبمو آتیش زدن ... نمیدونی چه روزایی به این فکر کردم که کاش بمیرم.... حیف اسم مادر برای چنین افرادی... واقعا نمیتونم حتی تصور کنم بتونم با دشمنم چنین کار هایی کنم که اون با من کرده

باورت نمیشه اصلا متوجه نمیشن و عذاب وجدان ندارن و حق هم به خودشون میدن ... یک ثانیه فکر نکردن که چه ...

نوشتم خانواده منم همینن. آدم خیلی حرص میخوره و استرس میگیره چون حس میکنه پشتیبانی نداره ولی اولا قبول کن درصد خیلی خیلی زیادی از خانواده‌ها همینن و اکثرا فقط حفظ ظاهر میکنیم و در نتیجه توقع اون چیزایی که تو ذهنت از خانواده تصور میکنی رو نداشته باش واقعیت عمومی همینان.

دوما ماها دیگه بزرگ شدیم و تشکیل خانواده جدید دادیم و خوب یا بد، نباید به والدینمون و رفتارشون وابسته باشیم‌. فکر کردن به گذشته هم سودی نداره و همون درجا زدنه. چاره فقط کم کردن ارتباط در عین حفظ احترامه.

فکر میکردم میتونم همه آدمها رو نجات بدم..‌. تا اینکه متوجه شدم اونا دارن خودمم توی باتلاق غرق میکنن.
تو ناراحت شدی ولی اون حتی یه لحظه هم ناراحت نشد تازه فکر کرد من بهش پشت کردم و ناراحتش میکنم .... قل ...

بیخیال می‌دونی چون اینطوری ب روح و جسم خودت صدمه وارد می‌کنی بچسب بزندگیت امیدوارم شوهرت مثه بعضی از مردا این اخلاقای گند مامانتو نکوبه دورازجون بسرت 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792