مشاوره روانشناسي كودك و نوجوان

اگه باباش مربض بشه همش بالاسرش گریه میکنه اگه کوچکترین خط وخشی به ماشین بیفته ناراحت میشه وگریه میکنه

ممنونم خیلی لطف میکنید😍 واقعا این مدت خیلییی ذهنم درگیره درحدی که ۵_۶ روزه درست نتونستم بخوابم

ممکنه یه راه ارتباطی باهاتون داشته باشم؟

خواهرزادم 4 سالشه پرخاشگره لجبازه عصبیه البته مامانشم عصبیه دیدم چندباری تنبیه بدنیش هم کرده 

خیلی وابستس اصلا دوس نداره تنها بازی کنه حتی نقاشی بکشه همش میگه خواهرم کنارش باشه حتی شب موقع خواب بدون خواهرم نمی‌خوابه جفتشون عصبی شدن دیگه 

پسرم هشت سالشه و نسبت به من خیلی با خشونت رفتار می کنه چنگ می ندازه گاز می گیره و مشت و لگد می زنه تو خانواده کسی رو نداریم که همجین رفتارایی بکنه و اون یاد گرفته باشه و فقط هم با من این کارو می کنه من و همسرم با هر روشی تشویق تنبیه آرامش بازی باهاش رفتار می کنیم این عادت رو ترک نمی کنه و با اینکه به شدت مخالف کتک زدنم حتی یکی دوبار زدمش ولی اصلا انگار نه انگار دیگه نمی دونم چه باید بکنم

من دکترم میگه مرزی ام ۶ ماه دارو خوردم الان ول کردم کلا هر روز یه جوری ام بعضی وقتا خیلی با انگیزه و سرخوش بعضی وقتایی دیگه خیلی بی حس و بی انگیزه که تو این مواقع که هر چی که بهش علاقه داشتم و ول میکنم خیلی چیزا رو ول کردم تا حالا نمی‌خوام بازم درس و کنکور و بذارم کنار داروهامم که قطع کردم(خودسرانه) وزنم خیلی زیاد شده 

چون همیشه خودمو اوکی نشون میدم پیش خانوادم وقتی میرم پیش دکتر و دارو میخورم حس میکنن دارم ادا در میارم و چیزیم نیست ولی علائم جسمیمم خیلی زیاد نمی‌دونم چجوری حالشون کنم به خاطر اینا سرد شدم حوصله ندارم برم دکتر

آها ممنون واسه توضیح تون 

یه مشکل دیگه هم که دارم اینکه بیرون رفتن خیلی اذیتم می‌کنه وقتی میبینم همه دوست دارن پارتنر دارن و یا شادن خیلی خیلی اذیت میشم حالم بد میشه از ترس این نمیتونم بیرون برم حتی فضای مجازی هم با هزار تا ترس و لرز چک‌ میکنم بعضی وقتا خیلی دلم میخواد برم بیرون ولی نمیتونم مگر اینکه کار ضروری داشته باشم!چیکار کنم این مشکلم رفع بشه؟به خاطر این مشکلم کار کردن،بیرون رفتن کلا همه چی برام سخت شده مدام اذیت میشم نمیتونم به کسی بگم چون میگن حتما عقده ای هستی یا حسودی...واقعا اذیتم نمی‌دونم چیکار کنم شما راه حلی دارید؟

خب من کودک محسوب نمیشم ۱۹ سالمه اما خب ترس از طردشدگی دارم راهکارش چیه؟

یا اینکه فداکاری زیاد میکنم و بقیه رو توی اولویت قرار میدم و این به شدت حالمو بد می‌کنه چون اگه ی کاری برای کسی انجام ندم یا اینکه از من کمک نخواسته احساس میکنم آدم بدی ام و خیلی حس بدی هست .

گاهی احساس میکنم داره بهم ظلم میشه یا سواستفاده میشه از مهربونیم . 

حتی به بچه ها هم نمیتونم نه بگم ، اگه کاری که خودم تو کوچیکی دلم میخواست انجام بدم ی بچه رو ببینم بخواد انجامش بده هر جور شده سعی میکنم کمکش کنم حتی اگه به این معنی باشه که من باید فداکاری کنم . 

کلا مشکل چیه ؟ به خاطر کودکیمه ؟خودم خوب نمی‌دونم 

جدا از کودکم میشه بپرسیم؟,