خودم همیشه با خودم فکر میکنم فقط شوهر خودم بیشعور... تو بیمارستان زنگ زد که تصادف ولی تو کما وقتی رسیدم بیمارستان همونجا دم در بهم گفت تمام کرد مرد و خودش هم رفت دیگه نگفت این بدبخت مادر مرده الان پس میفته
من چهره مامان ک میدبدم و حرف شوهرم. فقط قلبم تیر کشید
خاکسپاری خودم کشتم تمام صورتم زخم شد انقد زدم تو سر خودم ولی روش میکرد اون ور یا میره جایی ک منو نبینه. چقد ی ادم میتونه پست باشه حتی ی دلداری کوچیک ک بهم نداد هیجی روش هم ازم بر میگردونه