اه اه یاد خاطراتش افتادم یه بار مهمون داشتیم ماه های اول عروسیم عموی شوهرم وخانوادش و خانواده شوهرم بعددختر عموهایش میخواستم ظرفارو بشورن منم گفتم نمیخواد بعدا با شوهرم باهم میشوریم مهمونی تموم شد اینا رفتن چند روز بعد مادرشوهرم وخواهرشوهر بزرگم اومدن خونمون داد بیداد سر من که چرا گفتی پسرم ظرف میشوره منم لال شده بودم هی میگفتم خب من نمیدونستم نباید بگم ببخشید همینجوری که داد میزدن یهو شوهرم درو باز کرد اومد تو مامانش یهو ساکت شد شوهرم داد زد چه خبرتونه صداتون محل برداشته چی شده مادرشوهرم یهو آروم شد هیچی مامان جان حرف میزدیم بعد من به بهونه لباس عوض کردن رفتم اتاق گوش وایسادم به شوهرم میگفت تو چرا یقش نمیگیری بچسبونیش به دیوار تیکه پارش کنی بعد شوهرم گفت چی میگی دختره کلا چهل کیلوعه زورم به این نشون بدم که چی بشه مگه چه گناهی کرده چه خطایی کرده اونم هی میگفت اگه ما بودیم که تو ولمون نمیکردی آخر سر شوهرم داد زد چی میگی آخه این جون کتک داره چه مادری هستی که دعوا میندازی تو زندگیم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من یادمه اولین بار ک این موقعیت برام پیش اومد خودم ب مادرشوهرم تعارف کردم جلو بشینه . الانم گاهی اون میگ نه تو بشین کنار شوهرت گاهی من اصرار میکنم اون بشینه هیچ کدوممون جبهه نداریم روش
عزیزم شما صد دفعه با شوهرت بیرون میری جلو میشینی،حالا یه بار میخواد پیش بیاد که با مادرشوهرم اینا باهم جایی برین جلو بشینه چی میشه مگه؟!میخواد ماهی یه بار این موقعیت پیش بیاد
تا وقتی ماشین نداشتیم مادرشوهرم با برادرشوهرمینا میرفتن جایی ،جاریم جلو مینشست و مادرشوهر پشت،،بعدها که ما ماشین خریدیم و جایی رفتنی دیدن من پشت میشینم و مادرشوهرم جلو ،جاریم هم بعد ده سال میشینه پشت موقعی که مادرشوهر باهاشونه😂