2777
2789

من عاشق پسر همسایه مون بودم بماند که مامانم انقدر نگاش کرد تا متوجه علاقه مون شد 

مامانم با مامانش رفیقه 

بعد مامانم رفت جلو خونشون به مامانش حلوا بده بعد نگو مامانه خونه نیست خود عشق سابقم میاد جلو در و بشقابو میگیره میبره خالی میکنه میاره  مامانم یه چند دقیقه بشقابو تو دستش نگه داشت میگفت دستای علی بهش خورده😢 


۵ امین کاربریمه😠این دیگ با شماره بابام اومدم رحم کنید

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز