یه چیزی شد امروز خیلی برام عجیب بود. پسرم و همسرم قرار بود برن استخر ، بچه خیلی بهونه می گرفت ما به خاطر سرما نمی بردیمش دیگه امروز با باباشرفت که خوب خشکش کنه اینا
وسط راه شوهرم زنگ زد گفت ما داریم بابا رو هم می بریم با خودمون ( پدر منو ) و این در حالیه که تا قبلش سایه همو با تیر میزدن یه ماه نیست یکم باهم خوب شدن
من جاشون دارم خجالت میکشم چه وضعیه😂
دوست دارم بدونم شوهرم داره چی میگه بهش که مرد به اون سر سختی داره از مخالفتش کوتاه میاد حیف که به نمیگه...