خالم با زنداییم بحثشون شده بعد زنداییم زنگ زده خونه ما دیدم پشت تلفن به مامانم بی احترامی میکنه فوش داد به خالم و تند حرف زد با مادرم ،مامانم هم همش میگفت اشکال ندارد و فلان اعصابم خورد شد به مامانم گفتم وقتی زندایی رو ببینم بهش میگم خجالت نکشیدی زنگ زدی خونه بزرگتر از خودت و اینجوری حرف زدی مامانم هم میگه تو دخالت نکن
با کمال میل
خودتو آدم بد نکن .
فردا اینا دوست و صمیمی میشن . ادم بد تو میشی
مادرت راست میگه با دخالت کردن خودتو بی ارزش میکنی
نه
صدرصد دخالت میکنم
زندایی ها تازگیا خیلی سلیطه شدن
زنداییت هم بهت میگه خودت خجالبت بکش تو کار بزرگترا دخالت نکن اینا کم نمیارن خودتو ننداز وسط
دهن هر کسیو ک ب مامانم بی احترامی کنه رو سرویس میکنم
خب به خالت چیزی گفته نه مادرت . حتما یه چیزی بوده که مادرت چیزی نگفته . این بی احترلمی به مادرت نیس انگار زنگ زده درددل
من اگه زنداییم چرت و پرت بگه
ببخشیدا ولی پارش میکنم، غلط میکنه چیزی بگه
سر همین ماجرا من چند بار بین فامیل مادری اینا دعوا راه انداختم😂
مامانم بهم میکه زنداییت هر غلطی کرد کللا جدی نگیر نمیخوام دعوا بیوفته تو فامیل
زنداییم دختر عموی مامانم میشه
کلا ازدواجا همه فامیلیه
خودش ن ادمای بالغن و بزرگ!بزا خودشون حل وفصل کن بچه
دهنشو جر میدم،پاچه ورمالیده بیشخصیتو
زن دایی و دایی من اصلا آدم نیستن
اتفاقا به مامانم بی احترامی کرد عفریته خانم ،نشوندمش سرجاش.
والا هرچی ارث پدری داشتن بالا کشیده داییم بازم جنگ اعصاب برا مامانم و خاله هام راه میندازه. نمیدونیم چی میخوان این زن و شوهر
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز