من و خواهرشوهر م تو یه شهر هستیم این ۳ ماهیت هست ک خونه مون رو آوردیم شهر خواهرشوهر م. خواهرشوهرم۳ تا دختر داره . منم چهار تا دوتا پسردوتا دختر. خونه خواهرشوهرم دوماه اولی ک اومدیم اینجا هرشب بعدازشام دوساعتی میموندن و میرفتن .این اواخر یه شب درمیون میومد دیگه . دیشب رفتیم پیششون .دختر کوچیکه خواهر شوهرم با پسر من دعواشون میشه تقریبا تقصیر دوتاشون بوده . دخترای خواهرشوهرم چنان دوتاشون با پسر من دعوا میکردن و میگفتن دهنتو ببند . و الان میایم میزنیمت . دیگه مت بعداز،سه ساعت بلند شدم موقع رفتن ما دم در بودیم دختر کوچیکش اومد پسر منو زد . پسرم هم اونو زد ک دختر اون گریه میکنه .ک دختر بزرگش ک ۱۶ سالشه اومد دم در حیاط،با صدای بلند گف مامان من دیگه کار ندارم کی باشه یه بار دیگه خواهرمو زد میزنمش .خیلی ناراحت شدم
دوتا پسر تو باید دوماد خواهر شوهرت بشن مشکلا حل میشه خلاص
بعداز یه ساعت بلند شدم
دیگه پیش میاد
پسرت چندسالشه
بنظرم نروکم برو16سال سن کمی نیس میفهمه چی بایدبگه چی نگه
۱۶ سال که موقع شوهر کردنشه چرا ابن حرفو زده
فقط مناسبت ها و دعوت ها برو و اونا هم همینطور
بعد ها از این هر شب رفتن ها خیلی پشیمون میشی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
49 ثانیه پیش
55 ثانیه پیش
55 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز