یه پسری تو شهر کوچیک ما بود خیلی خوشگل و خوشتیپ و زبون باز بود خیلی دخترای شهر رو اذیت کرد یکیش خواهر کوچیک من اون موقع ها عکس داشتن پسر چیز وحشتناکی بود حالا عکس چی بود طرف با مانتو و شال یه عکس تکی داشت با همون طرف رو تهدید میکرد ! پول میگرفت یا رابطه میخواست خواهر من قبل اینکه این داستانا سرش بیاد یه روزی خبر رسید همون پسر با موترش زده یه یه کمباین برنجکوبی و تمام تنش فرو رفته تو چنگک هاش خیلی بد مرد .... بدون اینکه بتونه طلب بخششی داشته باشه