بچه ها من یه پسرعمه دارم پنج سال پیش اون زمان که داعش بود رفت سوریه داوطلب و شهید شد. زمانی که رفته بود سوریه هیچکس خبر نداشت جز پدرمادرش و به عمم گفته بود به هیچکس نگه تا بره و برگرده. یعنی ما حتی خبر نداشتیم که پسرعمم اصلا رفته سوریه یا حتی قصدشو داشته. ولی اون تایمی که اونجا بود و ما نمیدونستیم، بابام خواب دیده بود پسرعمم توی سوریه به شهادت رسیده. چند هفته بعد واقعا به شهادت رسید و خبرشو دادن اونموقع کل فامیل فهمیدن که این اصلا رفته بوده اونجا. خلاصه این گذشت. وقتی جنازشو برگردوندن ایران فقط سرش بود و پایین تنش کاملا جا مونده بود توی سوریه اما اینو اصلا نگفته بودن که کسی ناراحت نشه. که اینم باز بابام توی خواب دیده بود که نصف بدنش هنوز اونجاست. خلاصه اون ماجرا گذشت و تموم شد. بابای من چون خیلی ادم پاک و خوبیه خوابای این مدلی میبینه هرزگاهی. اما چیزی که منو میترسونه اینه که تازگیا هی درباره مرگ خودش صحبت میکنه به شوخی و من واقعا نگرانم. نکنه چیزی حس کرده. خیلییی میترسم. میشه برای رفع بلا یه صلوات بفرستید براش. ممنون میشم💜