2777
2789

روزی ک مراسم نامزدی گرفتیم 

بهم بی توجهی کرد!

وسط مراسم ...منو ول کرد رفت با دختر خاله و دخترعموهاش رقصید.   

انگار نه انگار من وجود دارم. !! بدجوری بهم برخورد

همه آرزو دارن اولین بار  باهم برقصن. این اصلا منو محل نمیداد...

من اون کنار وایستادم تا رقصش با فامیلاش تموم بشه

واقعا ناراحت شدم هنوزم که هنوزه  نبخشیدمش 

بهم بی محلی کرد .. ادما فکر میکردن با من قهره در این حد.

یجور بهم القا شد اون ازمن سرتره. همه فامیلاش دورش و گرفته بودن هیشکی بمن محل نمیداد بدجوری سوختم.

مقصر خود نفهمشه نباید وقتی هردو جایگاه رقص هستیم.. میرفت تنهایی میرقصید خدا لعنتش کنه  


احتمالن چند ماه دیگه عروسیمونه

دیگه نمیخام بهم بی محلی کنه ..... 

حالم ازش بهم خورد پسره لجن بی احساس.

من زورش میکردم دستمو بگیر بامن برقص مثلا میخاس بهمه بفهمونه من سرترم.. و این دختره رو نمیخام 

حالم داره بهم میخوره ازش 

بگید برا عروسی چجوری بسوزونمش.

من  میگم حسابی با پسر عمو پسر خاله هام برقصم کونش بسوزه 

راهنماییم کنید حالم خوب نیس

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بگو پشیمون شدم میخام بهم بزنم ببین چی میگه


به خدا گفتم  :                                                                چرا آرزو کنم وقتی سرنوشت مرا نوشته ای؟؟؟؟                   خدا پاسخ داد :                                                       شاید نوشته باشم هرچه آرزو کند ❣️🙇🏻‍♀️

این چه زندگیایه که شروع میکنید، تو عقد کنون طرف چشم از زنش بر نمیداشت، پر از اشک و بغض شوق بود زندگیش شد میدان جنگ...شماها که از روز اول بی محلی و بی مهری میبینید به چه امیدی میرید زیر یه سقف؟؟؟ به امید تلافی؟؟؟ چرا شماها رو درک نمیکنم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792