من با یه اقایی یکسال دوست بودم اول همکارم بود بمبارون کادو شدم سه ماه اول و خیلی بهم شکاک بود خیلی کنترلم می کرد بهم از روز اول گفت یکلام فقط فقط ازدواج می کنم باهات زنگ زد با مامانش حرف زدم و و و ... تا شد ۷ ماه من دیونه دختر بودنم از دست دادم و دوماه تمام گریه کردم وزن کم کردم اون کنارم بود واقعا افسرده بودم و بخاطرش هنوزم هستم گذشته سه چهار ماه باهاش جدی صحبت کردم بیاد خاستگاری و گفت میاد و باباش به بابای من زنگ زد و گفتن بعد شب یلدا میان درست شب یلدا باها دعوایی کرد و گفت نمیخوامت من اصلا ازدواجی نبودم بیا برو عمل کن پولش میدم منم کل شب یلدا زار زدم تا ۳ صبح و اقا اون ساعت با دوستاش جشن گرفته بودن اصلا پیگیرم نبود خودم زنگ زدم دباره رفتیم بیرون که دوباره اوکی شدیم تا رسید به تولدم فقط روز تولدم تبریک گفت فرداش میریم بیرون فرداش شد دیدم هیچی برام نخرید دید ناراحتم گفت میریم کیک میخریم و کادو رفت کیک خرید کادو نگرفت مامانم دید برگشتم خونه گفت پس کادو نگرفته؟ اخه صبحشم بزور باهام اومد بیرون و مامانمم فهمید مامانم گفت این نمیخوادت ولش کن بهش زنگ زدم حرفای مامانم گفتم گفت تو گدایی و هیچ زنگی دیگه نزدم و نزد
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
مشکل کادو نخریدن نیست مشکل اینکه این آقا به گفته خودش قصد ازدواج نداره که هی امروز و فردا میکنه و وعده سر خر من میده کار بخره یا نخره چه تاثیری داره وقتی مشکل اصلی چیز دیگه اس
بهش پیام بده بگو من تصمیمم رو گرفتم تو نمیتونی نه همسر مناسبی برای من باشی و ن پدر مناسبی برای بچه ام
وقت دکتر بگیر همونجور که منو به این روز انداختی ببر دکتر بعد تورو به خیر و منو به سلامت
اینجوری کامل حس میکن تورو از دست داده یکاری میکنه اگرم نکرد حداقل غرورت حفظ میششه و ترمیم هم کن و دیگ به پر جماعت اعتماد نکن ب کسی هم نگو پرده نداشتی یا ترمیم شد حتی مادرت