2777
2789

انیس دختر ۱۷ ساله ای بود که عروس خانواده ما شد.

برادر بزرگم در شاهرود در شرکتی که روس ها کار شهرسازی انجام میدادند،کار می‌کرد.

یکی از دوستانش به نام علی، خانواده انیس را برای ازدواج معرفی کرد.برادرم به پدرم تلگراف زد، پدرم گفت با خانواده دوستت بروید دختر را ببینید،اگر همه چیز خوب بود،بعد خبر دهید.

برادرم با علی و همسرش برای دیدن دختر خانم رفتند.برادرم انیس را پسندید،اما انیس گفت که من پسر را خوب ندیدم.قرار شد برادرم توی حیاط خانه انیس چند بار از پله زیر زمین بالا و پایین برود.

انیس هم او را پسندید.

خدا همیشه ما رو میبینه...

انیس دختر بلند بالا و توپری بود.

سفید مثل بلور بارفتن، موهای بلند و بسیار پر مشکی او وقتی می‌نشست به روی زمین میریخت.

چشمان درشت و قشنگی داشت.....

برادرم به پدرم تلگراف زد که شما هم بیایید.زمانی که پدر و مادر همراه با چهار خواهرم برای خواستگاری رفتند،مادرم سر پنجمین پسرش باردار بود.

خواهرانم بعد از بازگشت تعریف کردند که انیس چادر نماز سفیدی سر کرده بود وخیلی محجوب بود.

مادرم هم گفت دختر خانم خیلی مؤمن است و با روحیات بهزاد جور نیست.

اما از آنجا که وقتی قسمت باشد نه عروس مذهبی نبودن داماد را می‌بیند و نه داماد حجاب سفت و سخت عروس را،ازدواج آنها جور می‌شود.

خدا همیشه ما رو میبینه...

یادم هست که روزی دو خانم که چادرهای کلوکه مشکی قشنگی پوشیده بودند،به منزل ما آمدند.

آنها مادر و مادر بزرگ انیس بودند که برای تحقیقات به شهر ما آمده بودند.

هوا گرم بود و من با خودم فکر میکرم گرمشان نمی‌شود چادر به این کلفتی پوشیده اند.آن زمان کمتر کسی چادر مشکی میپوشید،مگر مذهبی های بسیار اصیل.بقیه افرادی که محجبه بودند چادر رنگی سر می‌کردند که شاید بیشترشان هم موهایشان از زیر چادر معلوم بود.

خدا همیشه ما رو میبینه...

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

فکر میکنم زیر هفت سال بودم که انیس خانم،عروسمان شد.عقد او و بهزاد آخر تابستان در شهر انیس برگزار شد.موهای بسیار بلندش را در دو طرف بیگودی بسته بودند که فر خورده بود و به طرز زیبایی در دو طرف صورتش ریخته بود با فرق کج.لباس انیس خانم کمر کلوش بود با آستین های کلوش گشاد.عروس کلاه سرش بود و گل‌هایی که روی لبه آستین کار شده بود،روی لبه کلاه هم بود.آیینه و شمعدانی بسیار زیبا بود لاله های بزرگ و نقره ای که لبه های آینه مثل ،شمعدانها کار شده بود.

خدا همیشه ما رو میبینه...

برایتان بگویم که اختلاف فرهنگی ما بسیار زیاد بود.

خواهران من اصلا مثل انیس محجبه نبودند.

معمولا روسری کوچکی می‌پوشیدند و چادرشان نازک بود.مادرم هم همینطور.انیس وارد خانواده ای شده بود که پنج خواهر شوهر داشت.

حالا من که کوچک بودم ،اما چهار خواهرم به سن ازدواج بودند.ما هر سال سه نوع زندگی را تجربه میکردیم:سه ماه ایلاتی،یک ماه روستایی و هشت ماه شهری.اما انیس فقط زندگی شهری را تجربه کرده بود.

خدا همیشه ما رو میبینه...

اما انیس ۱۷ ساله کاری کرد که همه عاشق او شدند.

مادرم یک انیس جان میگفت و صد تا انیس جان از دهانش میریخت...

خواهرانم دوستش داشتند و برادرانم که همگی از انیس کوچکتر بودند ،انیس محبوب آنها بود.

انیس در اولین روزهای عقدش برایم یک لباس دوخت و با چرخ دور لبه لباس که جلیقه و شلوار بود،گلدوزی کرد.یادم هست موقع اندازه گیری با لبخند به من می‌گفت شکمت رو تو نده.من میخواستم پیش نو عروس ،دختر متناسبی به نظر بیام و شکمم رو تو میدادم.واقعا تو  هفت سالگی آدم حواسش به چه چیزهای ست!!

خدا همیشه ما رو میبینه...

انیس دست‌پخت محشری داشت.

غیر ممکن بود که دلمه های خوشمزه،خورش های جاافتاده و پلو مخلوط و آش رشته او را کسی بخورد و مات و مبهوت نماند...من فکر میکنم علاوه بر چابکی و فرز بودن و تجربه اش در آشپزی،روح لطیف و مومن او در خوشمزه بودن غذا ها بی اثر نبود....

یاد خاطره ای افتادم:سر فرزند اولم باردار بودم.من و مادر و یکی از خواهرانم به منزل انیس رفتیم.یک ساعته آش ویارانه برایم پخت.آنهم چه آشی........

شله زدهای نذری او همیشه پر بود از عطر زعفران و گلاب و عشق.هر کس سفره نذری داشت،محال بود از انیس خواهش نکند که حلوا را او بپزد.هر موقع از روز که به منزلش میرفتی،سفره او آماده بود.

خدا همیشه ما رو میبینه...

راز انیس چه بود که این قدر دوست داشتنی بود؟!

اول از همه خوش رویی

هیچوقت انیس را بد خلق ندیدم

حتی اگر با بهزاد مشکلی داشت،خانواده من و خودش مطلع نمی‌شدند.

انیس محجبه بود و مثلا آن دوران برادرم به کنسرت میرفت ..

گاهی میگفت چادر نپوش

بهزاد دوستی ارمنی داشت که با او رفت و آمد می‌کرد...و چیز های دیگر..

..با خودم فکر میکنم اگر این ازدواج در این دوران اتفاق می‌افتاد حتما به طلاق منجر میشد.اما انیس با بهزاد راه می‌آمد، به بد خلقی او لبخند میزد،بسیار بساز بود...

خدا همیشه ما رو میبینه...

انیس خانم قید حیاتن؟ چون ظاهرا باشما10سال اختلاف سنی بیشتر نداشتن 

هنوزهم با خانواده در ارتباطین؟ ازدواج خودتون چی شد؟ درستونو ادامه دادین؟ همسرتون چ شغلی دارن؟ چندتا بچه دارین؟ 

ببخشید میپرسم  چون ازاول خوندم و اینا واسم گنگ بودن میدونم در اینده بهشون میرسین ولی من یکم عجولم 😂🤣

ارزش من رو به جز کسایی که منو دوست دارند کسه دیگه ای درک نمیکنه
انیس خانم قید حیاتن؟ چون ظاهرا باشما10سال اختلاف سنی بیشتر نداشتن هنوزهم با خانواده در ارتباطین؟ ازد ...


سلام عزیزم

همه اینا رو میگم

بعضی هاشو مثل شغل همسر و‌...البته معذورم.

خدا همیشه ما رو میبینه...

راز انیس چه بود که این قدر دوست داشتنی بود؟!اول از همه خوش روییهیچوقت انیس را بد خلق ندیدمحتی اگر با ...


هیچوقت ندیدم که همسر و خانواده اش را با دیگری مقایسه کند.

عشق زندگی و همسر و فرزندانش در او موج میزد.

بسیار نجیب بود.

کتاب دعا و چادر نمازش همیشه روی میز کوچکی گوشه اتاق بود.

یک خانم به تمام معنا کامل بود.

...

دلسوزی مشخصه بارز انیس خانم بود.

سر خواستگاری من که پدرم رضایت نمیداد،انیس فقط توانست با خوش زبانی او را راضی کند.

سر عقدم یادم هست که خیلی زحمت کشید.

حتی فرزند اولم را او برای اولین بار حمام کرد.

.....

حالا شما هم مثل من معتقدید که او فرشته ای از آسمان بود!؟

...


خدا همیشه ما رو میبینه...

هیچوقت ندیدم که همسر و خانواده اش را با دیگری مقایسه کند.عشق زندگی و همسر و فرزندانش در او موج میزد. ...


هر وقت خاطره ای از انیس خانم یادم بیایید همینجا مینویسم.

انیس خانم الان ۶۷سال دارد و دارای یازده نوه هست.

یکی از نوه هایش به تازگی ازدواج کرده.

خدا همیشه ما رو میبینه...

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   opik1403  |  6 دقیقه پیش
توسط   liliz  |  7 دقیقه پیش