سلام. یه دختر ۱۸ ساله ام. امسال کنکور دارم. الان حدود یک سال و نیمه که با یه دختری دوست شدم که خیلی لحظه ها رو گذروندیم و با هم یه عالمه خاطره ساختیم. انقدر با هم صمیمی شدیم که همدیگه رو خواهر هم میدونیم. و این رابطه عاطفی دو طرفه است ولی وابستگی شدیدش از طرفه من. نمیتونم اصلا یه لحظه بهش فکر نکنم. دارم دیوونه میشم. انقدر از دوریش گریه کردم که خدا میدونه. همیشه ترس از مرگش رو دارم انقدر که میشینم براش گریه میکنم. بخاطر همین مسائل و فشار های کنکور هم ار لحاظ جسمی داغون شدم و وقتی استرس میگیرم قفسه سینه ام بشدت درد میگیره:) نمیدونم چیکار کنم.. دقیقا مثل یه کسی که عاشق یکی شده و باهاش آینده رو میبینه و دوست داره پیشش باشه و واقعا عاشقشه.. فقط بدون نگاه جنسی.. من نه همجنسگرام نه چیز دیگه! فقط بشدت از لحاظ عاطفی بهش وابسته ام. رابطه ام هم با پدر مادرم خوبه فقط زیاد تو خونه تنهام و تمام تنهاییام رو فقط اون پر میکنه و اون.. نمیدونم چطور بگم! ولی با همه فرق داره🙂
نمیدونم باید چیکار کنم. از ترس اینکه رابطه ام باهاش کم شه یا بخواد آسیبی به رابطه ام بخوره دوست ندارم با مشاور صحبت کنم. دلم میخواست خودم درستش میکردم. شاید باورتون نشه که حتی از ازدواج کردنش میترسم💔 دیوونه شدم.. بدتر که برای کنکور تا همین الانشم هیچی نخوندم. درسم خیلی خوب بود و میتونستم یه رشته و دانشگاه خوب بیارم ولی از هر طرف دارم باخت میدم. هم هیچوقت نمیتونم به رفیقم برسم هم آیندهام رو هواست چون نمیتونم درس بخونم.:)
نمیدونم چرا اینا رو دارم اینجا میگم. شاید یه درد و دل..