یادمه سال ۸۵ ابجیم بادوستش که همسایه دیوار ب دیوار ماهم بود ازکوچیکی باهم صمیمی بودن وقتی این دختره عقد کرد مامامش باماقهر کرد دختره هم یواشکی میرفت مدرسه دیگه دنبال ابجیم نمیومد تومدرسه روش میکرد اونور ازابجیم چقد کلاس میزاشت این عن خانوم همینجوری به این اداهاش ادامه داد تا ازدواج کرد رفت شب عروسیش باردارشد حالا دیگه فیس افاده ها چندهزاربرابر بود ما خونواده شهید ومتوسطی بودیم باشرایط خاص اونا خیلی فیس میکرد جوری که یه بار خونواده شوهر دختره اومده بودن خونه اینا بعد داشتن میرفتن همسایه ها که بیرون بودن مادر دختره همسایمون اسپند دود کرد وتخم مرغ شکوند درخونمون خلاصه من ابجیم ازدواج کردیم وبچه دارشدیم اون دختر همسایمون بچش ازش گرفتن ۱۱سال خونه مادرش موندطلاقش ندادن شوهرش زن دوم گرفت بعد این همه سال دوسال پیش طلاقش داد نشسته خونه مادرش دخترش هم نمیخوادش
اره بخدا من اونقد خاکیم اونقد ساده ودل نازکم راحت بگم خیلی خرم حتی توهمین سایت ۵تومن ازم کش رفتن ب بهونه نداری وکتاب کنکور ومریضی که بعدها کاربرا مچ اون دروغگوها رو وا کردن اونی که گفته کنکوریم یه خانم ۴۰ ساله است که یه کاربری دیگه داشته وهمشم حرف از طلا وسفرهای خارجه میزده
من ک از وقتی ازدواج کردم کارشون فقط اذیت کردن و تمت زدن بهم هست
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
34 ثانیه پیش
34 ثانیه پیش
36 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز