حسرت اینکه توی سن کم وقتی که همش شاید قد یه کف دست بودم ، توی بغل مامانم و با ناز و نوازش اون بزرگ شم و پیشش باشم.
حسرت اینکه توی سالای سخت نوجوونیم که از هر زمان دیگه ای بیشتر به مادرم، محبتش ، توجه و راهنماییاش اجتیاج داشتم کنارش باشم..
حسرت اینکه زمانایی که از دست دادمو دیگه هیچجوره نمیتونم برگردونم.