داستان انتخاب رشته من خیلی ترسناکه
راهنمایی میگفتم میرم ریاضی
دبیرستان نزدیک خونمون نداشت نذاشتن
گفتم میخوام برم معماری پس
گفتن بازار کار نداره نذاشتن
گفتم خب از تجربی که حالم بهم میخوره میرم انسانی
رفتم انسانی هنوز ماه مهر تموم نشده بود معاون مدرسه زنگ زد مامانم گفت حیفه بفرستش تجربی
مامان بابامم یکم از خوبی های پزشکی گفتن منم تو کمتر از یک هفته دیدم سر کلاس تجربی ام و سه سال به گ.ا رفتم 😐
۴۰۲ مدرسم تموم شد دانشگاه هیچی نتونستم برم چون از بیمارستان متنفرم و الان بدون هیچ ایده و هدفی انسانی ثبت نام کردم بلکه فقط تموم شه این بازی کثیف 😐