پنهان کاری از شوهرم کردم

سلام گلم

تایپکاتو خندم چقد ناراحت شدم برات

عزیزم یه روش بگم شاید یکم رو اخلاق شوهرت تاثیر بزاره

یه لیوان پر اب کن دوتا قاشق نمکم بریز بزار یه جای جلو چشم نباشه 

انشاالله که شوهرت یکم اروم میشه حتما امتحان کن

دوست نداشتن که سلیقه ایه. مثل شما که از فلان غذا خوشت نمیاد. دوست نداری دیگه سلیقه ت نیست دلیل نمیشه که غذاهه بد باشه 

حالا فکرشو بکن از اون غذا بدت میاد ولی هر وعده و هر میان وعده فقط همونو برات درست میکنن و مجبوری اونو بخوری تا از گرسنگی نمیری. این دیگه میشه تنفر

دلیل دوست نداشتنش سلیقه متفاوتشه و دلیل بر بد بودن شما نیست اما دلیل تنفرش واضحه. هزار بار بهت گفته طلاق بگیر اما با تهدید نگهش داشتی. فکرشو بکن ده سال به زور بهت غذایی رو بدن بخوری که دوست نداری. متنفر میشی دیگه. از لج تو هم که شده با بچه ت بد رفتاری میکنه

اسی یه سوال داشتم اگه دوست داشتی جواب بده. خیلی دوست دارم بدونم کودکی ت و نحوه بزرگ شدنت چطور بود. چون من تا حالا زنای زیادی رو دیدم که شوهرای بد دارن (نه به بدی شوهر تو) و طلاق نمیگیرن اما اونا به معنای واقعی کلمه مجبورن وگرنه طلاق میگرفتن. مثلا به جز خونه شوهر جای دیگه ای رو ندارن و اگه طلاق بگیرن باید کارتن خواب بشن. یا مثلا شوهره تهدیدشون میکنه که بچه ها رو ازشون میگیره و نمیذاره همدیگه رو ببینن 

اما تو مجبور نیستی و شرایط طلاق برات فراهمه اما بازم اینطوری زندگی میکنی

بعضی از خانواده ها بچه هاشون رو با وابستگی شدید و مهرطلبی بار میارن. میخواستم ببینم شما اون طوری بودی یا نه.

عزیزم الان دخترت تو یه خانواده عادی بزرگ شده؟ الان عقده ای نشده؟ 

میدونی دختر بچه ها چقدر تو مدرسه درباره خانواده هاشون پدراشون تفریحاتشون حرف میزنن؟ بابام برام این کارو بابام برام اینو خرید امروز رفتیم کافی شاپ دیروز رفتیم شهر بازی من میرم کلاس زبان من میرم کلاس چرتکه من با بابام میرم پارک بادی و...

دختر تو هیچ کدوم از اینارو تجربه نکرده مگر در مواقع استثنا که شوهرت رفته مسافرتی چیزی‌. حق دختر تو این نیست. حداقل اگه طلاق گرفته بودی این کارا رو خودت می تونستی در حق دخترت انجام بدی. شما حتی تو یکی از کامنتا گفتی کاش نمیذاشتم دخترم بره جشن مدرسه تا لازم نبود خودمم برم که الان نگران باشم. یعنی حتی یه جشن مدرسه هم میخواستی ازش دریغ کنی 

دختر تو الان بچه س اما بذار دوسال دیگه بزرگ بشه؛ همین آزادی محدودی هم که داره ازش میگیره. به اونم تهمت خرابی و فساد میزنه. اونم زندانی میشه تو خونه مثل خودت

تو انتظار مهر و محبت از کسی داری که با تمام وجودش از تو متنفره. مگه از یخ میشه انتظار حرارت داشت؟