۴ یا ۵ سال پیش تو اوایل بلوغ و نوجوانی عاشق فامیل شدم ولی اونقدر تحقیق کردم ک به خودم بقبولونم ک مربوط به هورمون و سنم هس ولی باگذشت چند سال که الان ۱۶ سالمه بازم فراموشش نکردم با شنیدن هر چیزی ک به اون مربوط باشه قلبم مث روزای اول تو دهنم میاد و چ احمقانه تو خیابون ک راه میرم آرزو میکنم ببینمش و چرا خدا همون روز صدامو میشنوه و تو اتوبوس وقتی گذرا سر میگردونم چهره آشنایی به چشمم میاد که هر از چند گاهی برمیگرده و از دیدن من تعجب میکنه ولی من جوری رفتار میکنم ک انگار ندیدمش....از این حالت های خودم حالم بهم میخوره چرا حس میکنم اونم ب من حس داره اونم وقتی ک شاید چند ماه یبار میبنمش و چرا عقلم میگه نباید عشق دوطرفه بشه و چرا دلم ذوق میکنه...
بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیشود/ داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود
یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.
نمیدونم خودمم دیگه خودم رو نمیشناسم نمیشه گفت فراموش کردم و یجورایی عادت کردم خودم هم موافقم ک صبر کنم ولی میترسم قبل از اینکه سر عقل بیام گند بزنم ب زندگیم به آرزوهای بزرگم به روپوش پزشکی وحالا که فقط ۳ سال تا رسیدن به آرزوم فاصله دارم چرا دوباره رفتم تو فکرش؟
بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیشود/ داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود
عزیز دلم🫂خوشبختانه یا متاسفانه تا19-20هم درگیرش خواهی بودالبته ممکنه یمدت بهش فکر نکنی بعد چند وقت، ...
دقیقا نمیدونستم چطور توصیف کنم ولی دقیق همینی ک شما گفتید چند وقت خاکش میکنی ولی موقع حساس دوباره میاد تو فکر و ذکر و اون موقع هس ک حتی خوابش رو هم میبینی..
بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیشود/ داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود