من يه اتفاقی برام افتاد
خدار رحم کرد بهم از مرگ برگشتم
خدارو هزار مرتبه شکر میکنم که برگشتم پیش بچه هام
شوهرم عوض اینکه خوشحال باشه که خطر برطرف شده یکاری کرد یجوری برخورد میکنه انگار نه انگار
میگه تو چیزیت نبود انگار مثلا سرماخورده بودم فقط در حالیکه یه روز بیشتر معطل میشدیم دکتر گفت میرفتی کما
از بیمارستان مرخص شدم به من میگه برام چایی بیار شربت درست کن خوراکی بیار
امروزم منو با بچه گذاشته تو خونه رفته با حال خراب برا خودم سوپ درست کردم
بچه هم نمیذاره استراحت کنم
دلم خیلی گرفته به حال و روز زندگیم💔