هرکاااری میکنن برای دامادشوم ما الان خونه خواهرشوهر مهمونیم
امااا بخدا کلاااا اینجورین بخاطر عمل شوهرم اومدیم۴ روزه
با خانواده شوهر اومدیم
چیکار کنم خستم کردن مادرشوهرم هی میخواد سر از اتاقی ک منو شوهرم میخوابیم در بیاره
دیروز ببرون بودم خیلیی درد داشت پاههام سفره جمع کردم و چایی بردم خواهرشوهرم ظرفارو شست مادرشوهرم هی میگفت بزار من بشورم چرا نذاشتی من بشورم
این در حالیکه هررروز من ظرف میشستم ی بارم نمیگفت
حالا همشون دامادشون جونه اما من اسم خالی خودم صدا میزنن
سر سفره اول باید اون بیاد هزار بار صداش میزنن اما من هیچیی دیگه خسته شدم ازشون