من دانشجو هستم خونه مجردی دارم شهر محل تحصیلم
دیروز زن همسایه رو بروییم جلومو گرفت ازم خواستگاری کرد برا پسرش گفت چند ساله اینجایی دختر خوبی هستی و سرسنگینی و از این قبیل تعریف ها
همزمان نامزدمم زنگ میزد من ریجکت میکردم
بعد که صحبتم تموم شد بهش زنگ زدم گفت چرا ریجکت میکردی نگران شدم منم براش تعریف کردم
بعد امروز ویدئو کال گرفته بودیم وسط ویدیو کال گفت پس حلقت کو گفتم طلا ها رو گذاشتم خونه مون با خودم نیاوردم
باهام دعوا کرد چرا انگشترم رو دستم نکردم
انگشتر نامزدیم مجلسیه جوری نیست که بتونم روزمره استفاده کنم
من چون تنها هم هستم تو خونم طلا نمیزارم و استفاده نمیکنم
هرچی دلایلم رو به نامزدم گفتم اصلا کوتاه نیومد و باهام دعوا کرد و کلی حرف زدو ناراحتم کرد
الان از فکر دعوامون هرکاری میکنم خواب نمیرم
گفتم با شما درمیون بزارم سبک شم