نهههه...بچه ها نههه...
واییی ماجرا اینه که من خیلی حال روحیم بهم ریخته،خیلییی زیاد،درحدی که تقریبا هرروز خودزنی دارم،خودکشیم چن بار انحام دادم...
ولی من اصلا نمیتونم حلو خودمو بگیرم و خودزنی نکنم،حتی تو مدرسه هم خیلییی انجامش میدم درحدی که دوستام نمیزارن تنهایی برم تو حیاط،میترسن خودزنی کنم...
من هفته ویش خیلی حالم بد بود و تصمیم رفتم خودزنی کنم تو مدرسه،ولی دوستام اینو از تو چشام فهمیدن،رفتارام پیدا بود حالم بده
از معلم چندین بار اجازه گرفتم برم بیرون اما اجازه نداد...بالاخره برا بار هزارم که اجازه گرفتم اجازه داد برم،اما همون لحظه که جلو در بودم دوستام به معلم گفتن توروخدا نزار بره،اومدن دستمو گرفتم کشیدن تو کلاس،معلمه گفت به شما چه ربطی داره،گفتن ما یه چیزی میدونیم که میگیم...معلمه هم گفت خب با نمیانده برو پایین و زود بیا بالا....رفتم و برگشتم،دوستم میگف معلمه خیلییی نگرانت شد،خیلییی،به دوستام گفته بود نکنه میخاد بلایی سرخودش بیاره،دوستامم گفتن بعید نیست...این دبیرم گفت توروخدا مراقبش باشین...
واییی اون دبیر طفلیو خیلیییی نگران کردمممم نهههه؟؟اخه اون میدونست حال روحیم یهم ریخته،اون همیشه ارومم میکنه،همیشه کلی بغلم میکنه و بهم انگیزه میده،نمیخاستم اینجوری نگرانش کنمممم
سرکلاس ریاضیم همچین موردی برام پیش اومد دقیقا
دبیر ورزشم رد خودزنیامو دیدد
ناظمم رد خودزنیامو دیددد
حالا من چحوری سربالا کنم تو اون مدرسههه
بچه ها میدونم خودزنی بده،میدونم کارم اشتباهه،میدونم بعدا پشیمون میشم،میدونم باید برم پیش مشاور و میرممم تا چن روز دیگه