دخترم مث بقیع دخترهای بی مادر بزرگ میشع پدر خوبی داره و خداروشکر مادربزرگ پدربزرگ خوبی مثل پدر مادرم رو داره
خیالم راحته خوب بزرگ میشع
من انقد بی محبتی دیدم که آرزومه شوهرم برا زنده موندنم گریه کنه تلاش کنه اما من زنده نمونم و اون ی عمر با حسرت و عذاب وجدان زندگی کنه من فقط عذاب کشیدن اون رو میخوام حتی بع قیمت مرگ خودم ...مسخره س اره ؟
ببین به کجا رسیدم
با اون دوتا دختر دوست نمیشدم
اگه برگردم اون زمان تمیزترم بابام بره و تفنگ شکاری بخره!!!!
یه تفنگ خرید شد بلای اسمونی،خریده بودن برن مثلا شکار کنن
اولش داداشم خودشو داغون کرد من رفتم کمکش کنم انگشت شصت دستم شکست الان کج شده یکم!
بعد همون تفنگ رو بابام و دایم بردن تعمیرگاه درستش کنن تو راه تصادف کردن،
دایم همونجا فوت کرد و بابام داغون شد
اون تفنگ هم همونجا سر صحنه تصادف زمانی که بابام اینا کف خیابون افتاده بودن دزده شد و گم شد
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز