من و همسرم بچه دوست داریم البته همسرم از من خیلی با حوصله تره و طبیعیه چون من بیشتر با بچه هام زودتر کلافه میشم
یچیزی تو وجودمه احساس میکنم با خوبی کردن به بچه هام یا حای بچه های دیگران عقده های بچگیم و جبران میکنم خواهرشوهرم روانشناسه باهم رفیقیم اون فهمید حای محبت بیش از حد من به دخترم چون خیلی وقتا انگار بچگی خودمو میبینم دوست دارم خیلی خوشبخت و موفق زندگی کنه احساس میکنم اینا واقعی ترین عشقمان
من هیچوقت طعم خوشبختی تو خانواده ای که ازش اومدم نچشیدم
همسرم با اومدنش تو زندگیم حالم و خوب کرد اما هیچ چیز گذشته رو برا من نمیخوره
نمیدونم چرا این همه نوشتم