2777
2789
عنوان

امشب خیلی عصبانی شدم از حرف پدر نامزدم شورشو دراوردن دیگه

| مشاهده متن کامل بحث + 440 بازدید | 42 پست
ب خودت رحم کن عقد نکنخانوادت چرا چیزی نمیگن

اولش اونا انقدر فشار روم گذاشتن بچه خوبیه و اینا تا جوابم مثبت بود وگرنه اولش بحث میکردم به خاطر شرایط میگفتم نه ولی الان خودشونم فازشون معلوم نیست یه بار چوب سردن یه بار گرم مامانم که یه روانیه بابامم خیلی فشار روشه خودش و استرس منو داره اولین باری باهاش بهم زدم گفتم تقصیر شما بود گفتن باشه ولی اگه برگردی حق نداری چیزی شد بگی تقصیر ما بود اما خودشونم تکلیفشون معلوم نیست انگار دهنشون بسته شده 

اینجا نشُد شاید در...جهانی دیگر :)

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

درک میکنم مامانا بعضیاشون واقعا آدمو روانی میکننولی ببین چی به چی میارزه؟اگر ازدواج نکنی با این مرد ...

نمیدونم به نظرم هست چون از نظر مالی و سطح اجتماعی و اینا خوبیم و من خودم زبانزد فامیل بودم به خوبی ولی به خاطر افسردگی که گرفتم حس میکنم دووم نمیارم به خصوص گاهی میگم شاید اصلا یه اتفاقی بیوفته شانس مجدد اشنایی نداشته باشم اونوقت تو خونمون روانی میشم

اینجا نشُد شاید در...جهانی دیگر :)

من یه خواستگار داشتم خواهرش مثل خواهرشوهر تو بود.ترشیده و زبون باز ...ولی من خر نشدمو دقیقا مثل شما ...

واقعا خدا رحم کرد 

خیلی عقده این اینجور ادما

اینجا نشُد شاید در...جهانی دیگر :)

چیشد ک جواب مثبت دادی؟؟وقتی وضع خودت انقد بالا تره

تو شرایط خوبی نبودم 

درگیر یه احساس یک طرفه بودم اون تایم که ایم اقا اومد خاستگاری من رد کردم به خاطر شرایطی و شروطی که تاپیکای قبلی گفتم برای چادر زدن و اینا تا اینکه خانوادم گیر دادن نههه بچه خوبی هست فکر کن بهش و این حرفا هرچی من میگفتم نه میگفتن منتظر سوار بر اسب سفیدی شاید مثل فلانی دیگه ازدواج نکردی و موندی اینقدر فشار اومد بهم که نمیدونم با چه عقلی گفتم اره وگرنه هیچی به دلم نبود گفتم وقتی اینجور میگن بزار برم بدبخت شم حالشون جا بیاد 

اینجا نشُد شاید در...جهانی دیگر :)

چیشد ک جواب مثبت دادی؟؟وقتی وضع خودت انقد بالا تره

تازه ادامشم بگم بماند من ۲۱ سالم و خاستگار داشتم ولی رد میکردم و ادمی نبودم زیاد اهل بیرون رفتن باشم تازه ازاد شده بودم میرفتم بیرون میشگتم و مادرمم هیچوقت خیلی کم میزاشت باهاش برم جایی کسی ببینم بدونه اصلا دختر این سن داره وگرنه هرکی میشناختم میگفت خیلی خوبه این دخترو معرفیم میکرد اما یه روز مامانم گفت باید از یه دعامویس بپرسم مگه بختتو بستن که شوهر نمیکنی یا یه بار ف.ال گرفته بود برای ازدواجم خیلی دلم شکست خیلییی 

اخه نمیدونم چش بود اینجور میکرد اینجور نبود مشکلی دتشته باشم یا خاستگار نباشه

اینجا نشُد شاید در...جهانی دیگر :)

نمیدونم چی بگمکاش همه چیز دس ب دس هم بده نتونی وارد این خانواده شی

ممنون گلم 

برام دعا کنید بهترین نوقعیت پیش بیاد برام هرچی که به صلاحه به قران دیگه خسته شدم میگن دوران نامزدی بهترین دوران ولی برای من جهنم بود جهنم 

هر دختری نامزدی میخواد به خودش برسه 

به من میگه لاک نزن ناخن کوتاه کن ارایش غلیظ نکن تو جشنا معمولی باشه مثل همیشه چادر بزن لباس باز نپوش کافه باهات نمیام همشم که چسبیده به مامانش هیچ پولی چیزی نمینزه یه بار دلم خوش بشه محتاجش نیستم اما ادم ذوق میکنه تعریفشو بده ۷ ماهه یک بار هدیه نخریده بام غیر یکباری قهر بودم بردم شهر یه مانتو گرفت واسم حتی میگه لیزر مو زائد نرو عروسیم که نمیگیرن اصلا هیچی نرمال نیست

اینجا نشُد شاید در...جهانی دیگر :)

نمیدونم واقعا نمیدونم چی بگمکسی نیس ازش کمک بگیری پشتت باشه؟؟

بستگی داره چجور کمکی باشه 

برای جدایی خانوادم کاری ندارن ولی میدونم بعدش حرفای سرد میزنن تو سرم و پشیمونم میکنن از کارم

اینجا نشُد شاید در...جهانی دیگر :)

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز