اگه پدر مادرتون خدایی نکرده فوت کنند چیکار میکنید

منم تحقیر توهین کتکو اینا همه به نوع خودم داشتم. ولی باید بگم که سکته چون بابامو خیلی دوس دارم. کلا خانوادمو با اینکه خانواده داغونی هستیم خیلی دوست دارم دلم نمیخواد ازشون جدا بشم..🥺کلا بندم به اونا

درد از دست دادن عزیز خیلی سخته 

اما بالاخره آدم باهاش کنار میاد 

یعنی برای ادامه ی زندگی باید کنار بیای

من که مادرمو تو دوازده سالگی از دست دادم...هنوزم خیلی اوقات کمبودشو حس میکنم...اما در مورد پدرم دوست ندارم اینو بگم...اما حسی بهش ندارم...بود ونبودش برام فرقی نداره...مخصوصا الان که نزدیکه هفت ساله خودشو الکی بخاطر یه سکته جزیی زمینگیر کرده و هفته یه بار از اول عروسیم تا الان مجبور بودم برم جمعش کنم و هزارتا کار تنفر اور انجام بدم...اونم منی که ازش محبت خاصی ندیدم تازه مامانمم خیلی اذیت کرد...خدا از سر تقصیرات همه مون بگذره

خدا صبرت بده عزیزم    روح مادر عزیزتون هم در ارامش

فک میکنم شرایطمون مثه همه. فقط من مامنم هفت سال تقریبا جدا شده. 

یکم با باباتون بسازین مال من حتی منو از درسو مدرسه انداخت..کتکای شدبد قهرای طولانی.اووووو.از کدوم بگم برات؟ الان خداروشکر خوب شده ولی حس میکنم دوره ۱۲تا۱۴سالگیم یه نقطه تاریکه تو زندگیمه. خیلی سختی کشیدم خیلی غصه خوردم.نگو. بعدا با خودت میگفتی کاش مامانم بود. از اینکه منت اینو اون روسرت باشه تا بزرگ بشی بهتره که. من هفت سالم بود وقتی جدا شدن منو مامانم خیلی دوست داشت ولی بعد از پونزده سال زندگی از هم جدا شدن. نمیگمم مامانم خیلی خوب بود خیلی مهربون بود نه. ادمی بود که اسایش خودشو به بچه هاش ترجیح میداد گاهی. ولی بازم بودنش تو بزرگ شدنم تاثیر داشت.من خودساخته بار اومدم. کسی نبود خوب بده زندگیوبهم یاد بده خودم با تجربه کردن فهمیدم... هعی💔خدا بخواد امسال میخام اون سالایی که عقب موندمو دوباره تو بزرگسالان بخونم.میخوام شش تا کلاسو تا هجده سالگیم تو سه سال هرکدوم یه نیمه از سال بخونم تموم شه بره.بعد واسه کنکور بخونم