راستشو بگیدااا
دیدنت جانی دوباره میدهد جان مرا
خنده هایت آسمانی میکند حال مرا
ای که شمع روی تو روشن کند تاریکی ام
صبر نشناسم دگر آتش بزن بال مرا
در نبودت چیره شد بر من خرافات و چرند
وای اگر این بار تعبیری کنی فا'ل مرا
سر دگر نشناسم از پا چون صدایم می کنی
عاشق نامم شدم جانم بگو نام مرا