دهه شصتی هستم عزیزم و مجردم بخاطر بیماری هم که برام پیش اومده ممکنه ازدواج هم بکنم باردار شدنم سخت باشه یا اصلا نشه یا بشه ولی خوب با توجه به وضعیت جامعه همیشه میگم چیزی هم از دست نمیدم
جاریمو بعد مدتها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳
پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم میخوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉
من کاملا موافق نظرتون هستم،خود من بخاطر تمام دلایلی که شما گفتین ترجیح دادم بچه م تک فرزند بمونه و د ...
منم شرایط شمارو دارم عمیقا دلم نمیخاد دومی رو بیارم و مسئولیت حال و آینده ی یه بچه ی دیگه رو هم داشته باشم ولی هم شوهرم و هم بچم با من هم نظر نیستن موندم چکار کنم و چی میشه
من هیچ وقت دلیل محکمی راستش خودم برای داشتنش نداشتم و دلایلی که برای نداشتنش داشتم خیلی محکمتر بوده و یک جورایی کفه ترازو رو به نداشتن بوده....الان بچه های دوست ها ، برادر و خواهر هامو میبینم و اصلا واقعا حسرتی نیست که بگم ای کاش من هم داشتمش.....!!!
این بستگی به روحیه شخص داره مثلا من سه سال اول که بچه نداشتم دیگه داشتم کلافه میشدم نیازشو حس میکردم ...
خوشبختانه همسرم هم شبیه خودم فکر میکنه و میگه شاید اون بچه فردا نخواد تو شرایطی که ما بودیم و زندگی کردیم زندگی کنه چرا باید کسی رو تو این وضعیت قرار بدیم که شبیه ما رنج بکشه...
الان مثلا خود من یا همسرم برای زندگی هامون ...وضعیتمون ...حالمون و ایندمون خیلی خوشحالیم؟!! که یکی دیگه رو تو این خوشحالی سهیم کنیم؟؟!! نمیگم زندگی همش شادیه رنج ها بخش جدایی ناپذیر زندگی هستن ...ولی رنج های ما تو این جغرافیا کم نیست!!!!
بعد هم قراره ما یه ورژن بهتر از خودمون به جا بگذاریم...روح هامون زخمی....وضعیت نا بسامان و اینده و....ایا تضمینی میتونیم بکنیم؟ مسلما نه....پس چرا باید با این همه ابهام و ترس بیفتیم تو مسیر
حداقل ماها که بدنیا اومدیم و گذشت و رفت ..خودمون و از مهلکه نجات بدیم بردیم...