2777
2789
عنوان

امروز رفتیم خواستگاری از منم خاستگاری کردن

| مشاهده متن کامل بحث + 522 بازدید | 40 پست

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

قربونت تو چرا حرص میخوری؟در ضمن اون نوشابه س که باز میکنن هندونه رو میذارن زیر بغل😎

من ک دوس پسرمه فعلا 

ولییییییی اینقد دلممممم میخواد وقتی باهاش بیرونم یکی بیاد خواستگاری حالش جابیاد😪😂😂😂

ان شالله یکی خواسته ی دلتو انجام بده حال دوستت سرجاش بیاد😂😂

انشالله 

خدا از ته دلت بشنوووووووههه😂😂

انشالله شما هم خواستتون براورده بشه 

چن بار میخواستم رفیقم بگم زنگ بزنه اما با خودم گفتم زشته متوجه میشه 

 مثلا شده بیرون میرم خواستگار همون لحظه پیدا بشه شماره بگیره ولی خو وقتی ادم با دوست پسرشه انگار قضیه بعیده ☹️

انشالله خدا از ته دلت بشنوووووووههه😂😂انشالله شما هم خواستتون براورده بشه چن بار میخواستم رفیقم بگم ...

با دوس پسر تجربه نداشتم ولی میفهمم چی میگی،چند سال پیش رفتیم عروسی برادر شوهرم تو شهر دیگه (شهر جاریم)خانواده ی عروس یه طبقه در اختیارمون گذاشتن دوشب اونجا بودیم شب بله برون که آخرشب رفتیم ط بالا مادرشوهرم سریهپع اومد پول دور سرم چرخوند گفت خانومای مجلس فقط راجع تو حرف زدن و گفتن خیلی خوشگله روز بعدش که از محضر برگشتیم تو پذیرایی بودیم مامان بزرگ جاریم منو خیلی دوس داشت منم همینطور یه لیوان چای داغ دستم بود یهو اومد جلو بدون مقدمه بغلم کرد چایی ریخت روم ولی نمیدونم چرا صدام در نیومد مادرشوهرمم آروم چند بار زد تو صورت خودش😂😂بنده خدا بغل کرده بود مگه ول میکرد آخی یادم به این خاطره افتاد دلم براش تنگ شد یه ساله فوت کرده

انشالله خدا از ته دلت بشنوووووووههه😂😂انشالله شما هم خواستتون براورده بشه چن بار میخواستم رفیقم بگم ...

با دوس پسر تجربه نداشتم ولی میفهمم چی میگی،چند سال پیش رفتیم عروسی برادر شوهرم تو شهر دیگه (شهر جاریم)خانواده ی عروس یه طبقه در اختیارمون گذاشتن دوشب اونجا بودیم شب بله برون که آخرشب رفتیم ط بالا مادرشوهرم سریهپع اومد پول دور سرم چرخوند گفت خانومای مجلس فقط راجع تو حرف زدن و گفتن خیلی خوشگله روز بعدش که از محضر برگشتیم تو پذیرایی بودیم مامان بزرگ جاریم منو خیلی دوس داشت منم همینطور یه لیوان چای داغ دستم بود یهو اومد جلو بدون مقدمه بغلم کرد چایی ریخت روم ولی نمیدونم چرا صدام در نیومد مادرشوهرمم آروم چند بار زد تو صورت خودش😂😂بنده خدا بغل کرده بود مگه ول میکرد آخی یادم به این خاطره افتاد دلم براش تنگ شد یه ساله فوت کرده

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز