دقیقا الان همینطوره.
با داداشام وزنش کلا دیگه حتی سلام علیک هم ندارم الان۲ساله.
مابقی اعضای خانواده هم در حد توی خونه صحبت داریم.
کلا اتاقمم جدا کردم.
می‌خوام برم مجدد سرکار مثل گذشته حداقل روی پای خودم باشم.
این سه سال هم بخاطر ضربه های روحی که خوردم دیگه توان نداشتم.اما دیگه می‌خوام شروع کنم وحتی برم یک شهر دیگه.
اولی بخاطر یک دعوای کوچیک که من فکر کردم میتونم به خانوادم بگم بعد ۳سال خریت کردم وگفتم ودعوای بزرگی شد واز یک سوراخ متأسفانه من دوبار گزیده شدم،فکر میکردم عاقل شدن و....زهی خیال باطل.
دومی هم زورکی بود واصلا اون آقا منو نمیخواست،متاسفانه مادرم تا دیده زندگی من بهم خورده،رفته بوده خونه خواستگار قبلیم وگفته بوده دخترم میگه بیاید و.......
خانواده من از شرایط روحی من استفاده کردن بخاطر پول،شهرت و....دختر رو ننگ میدونن.
نمیدونم ولی الان بدون در آمد سخته،من حتی یک پول شارژ با هزار منت میگیرم.
نه جایی میرم.نه خریدی.نه چیزی.میترسم از آینده بدون پس انداز باشم ومشکلات حادتر بشه الانم۳۰سالمه.چون خانواده درست حسابی ندارم که پشتم باشن.
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز