مادرشوهرم زنگ زده میگه کجایید میگم اومدیم شمال،میگه خوش به حالتون کاش منم می بردید،یا چندوقت پیش زنگ زد گفت کجایی گفتم تو مطب چشم پزشکی،رفته بودم برا بچم عینک بگیرم چشمش ضعیفه،گفت خوش به حالش کاش منم اونجا بودم برا منم عینک میگرفتی،کلا در مورد همه مسائل زندگیم همچین نظری داره،نمیدونم چه جوابی بدم که دیگه اینجوری نگه، جرأت ندارم یه مسافرتی تفریحی چیزی برم همش حس میکنم چشمش دنبالمه