مادرشوهرم زنگ زده میگه کجایید میگم اومدیم شمال،میگه خوش به حالتون کاش منم می بردید،یا چندوقت پیش زنگ زد گفت کجایی گفتم تو مطب چشم پزشکی،رفته بودم برا بچم عینک بگیرم چشمش ضعیفه،گفت خوش به حالش کاش منم اونجا بودم برا منم عینک میگرفتی،کلا در مورد همه مسائل زندگیم همچین نظری داره،نمیدونم چه جوابی بدم که دیگه اینجوری نگه، جرأت ندارم یه مسافرتی تفریحی چیزی برم همش حس میکنم چشمش دنبالمه
همکار منم همینه برای هر کاری میگه خوش یه حالت
خوش به حالت انرژی مثبتی نداره واقعا
وای دقیقاااا متنفرم . من این دو ماه اخیر چندتا مسافرت خوب رفتم و چندتا جای خوب و... یه دوستی دارم هربار پیام میده خوشبحالت کاش منم میتونستم برم وفلان . تصمیم گرفتم رابطم باهاش کات کنم
اه
بهش نگو
همش پیشش ناله کن
چند بار مثل خودش بهش بگو خوش به حالت فلان کار کردین
انقدررررر متنفرم از این کلمه
مادرشوهر منم همینه با این تفاوت که نمی گه خوشبحالت
ولی اگر‌بفهمه می خوایم بریم دکتر،سوپری،میوه فروشی و...حتی خونه ی کسی فوری میگه عه منم اونجا کاز دارم میگیم‌خب بگو‌خودمون وسیله میاریم میگه نه فقط باید خودم باشم حالا کار اینکه بیادم ندارم خودش کارش سه ساعتم طول بکشه عیب نداره ولی کاره ما نیم ساعتم بشه همش میگه دیگه بریم دیرم شد😐
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز