از شب یلدا نه زنگ بمن زده نه پیام داده
سر اینکه من بهش گفتم چرا شب چله خودت برامن کاری نکردی من انتظاری از مادرت ندارم از خودت انتظار داشتم بهش گفتم منم ذوق داشتم تازه عقدم دلم به همین چیزا خوشه.برگشته میگه به مامانم میگم بهت زنگ بزنه به خودش بگو تا جوابتو بده.بعد مامانش زنگ زده میگه تودعقدت خونه ما بوده برامن پشت عقد النگو ندادی بابات بهت انگشتر نداده وام ازدواجتا ندادی بمن فلان کارا نکردی من برات پیرهن خریدم.منم جوابشو دادم گفتم هرچی خریدید برات میارم.از اون روز شوهرم خبریش نیست دارم اذیت میشم چجوری میتونه یه هفته ازم بیخبر باشه