یکی دو سال پیش این موقع ها اصلا تصورشو نمی کردم توی ۲۳ سالگی یه بچه فرفری بهم میدن و میگن تو دیگه مادرشی
باید موقع مریضیش مواظبش باشی ، موقعایی که خواب بد می بینه بغلش کنی باید توی بغلت آروم بشه
فکر نمی کردم باهام انقدر اخت بشه ، با اینکه من به دنیاش نیاوردم و بهش شیر ندادم بهم میگه مامان ...
آخه من خودم دختر لوس مامانم اینا بودم کی فکرشو میکرد بتونم مادر باشم ..... ولی الان این جوجه تو بغلمه آروم خوابیده دستای کوچیکشو گرفتم
خیلی حس عجیبیه خیلی خواستم به اشتراک بذارمش:)