سلام چند ماهیه عقدم
چند روز پیش زن عمو نامزدم ب مادرشوهرم گفته بود جشن سفر سربازی رفتن پسرشو میخواد بگیره گفته بودن عروستونم بیار .مادرشوهرم بهم گفت دوست داری بیای گفتم آره حتما.بهم گفته بودن ۳ونیم میریم.
فرداش ک قرار بود بریم از بد شانسی ماشینمون خراب شد
نامزدم پیاده اومده بود خونمون گفت اومدم با اسنپ برسونمت. منم گفتم پس مامانت و ابجیت کو گفت اونا رفتن😐
گفتم آخه زشته عروس تنهایی بره اونم جایی ک اصلا نرفتم و نمیشناسمشون گفت گفتن دیر میشه رفتن بهم برخورد با خودم گفتم عب نداره.
رفتم داخل مراسم ببین چی شد😤