تمام مردها دور تا دور داماد حلقه زده بودن و می رقصیدن
یک کامل مردی هم تیمپو می زد .
یکهو یک جووون پرید وسط مجلس و با چاقو تیمپو را پاره کرد.
جیغ می زد .
می گفت تو که برای پسر خودت عروسی نگرفتی
چطور می تونی تو عروسی دیگران بزنی و برقصی؟؟
بعد پسر تیمپو زن با چشم هایی که خون گریه می کرد
از اون مجلس عروسی اومد بیرون
(قسمتی از یک اتفاق واقعی)