به خاطر من قبول کرد یک بچه داشته باشیم.
فامیل اونا خیلی میزاد.
من گفتم یک بچه دوست دارم قبول کرد.
هر لحظه و هرجا.همیشه و همیشه کمک حال و پشتیبان و یاورمه.چ توی خوشی چ ناخوشی.قربونش برم الهی
قبل عقد مریض شدید بودم طوریک شبیه مومیایی ها شدم اما اون ازدور هواسش بهم بود وبازهم اومد خاستگاریم وموقع عقد بستری بودم وب حرف هیچکس توجه نکرد برام ثابت کرد وفهمیدم ک عاشقمه شدیدـالبته الان سلامتی کامل دارم وتعریفی نباشه خوشکل ترین دخت فامیلم وبازهم حرفا ادامه دارد ک عنتر خوش ب انتخابت اشتباه نکردی ک الان حوری داری والان یکماه از ازدواجمون میگذره♥
وقتی مریض میشم یا ناراحت یا گریه میکنم خیلی مضطرب میشه
نمیدونم شامل میشه یا نه ولی گذشته منو کامل پذیرفت خودش هم گذشته داشته خب 🤷♀️
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
45 ثانیه پیش
47 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز