کجا فهمیدید همسرتون خیلی دوستت تون داره 💜♥️🤍

چرا شوهر منم خیلی جاها دلمو شکسته ولی عاشقمم هست

روز مادر منو نبوسید ولی مادر و خواهراش رو بوسید دلم خیلی سوخت ولی به روش نیوردم 

همسر من از نظر مالی هیچکاری برام نکرد خیلی تاسف باره که بگم هشت ساله ازدواج کردم اما حتی لباسم برام مادرم میخره اما ن اینکه بگم داشته و نکرده خداوکیلی هرچند کم همون یزرع پولیم ک دستش میومد میخاست ک خرج کنه اما ما از اول زندگیمون بچه دار شدیم الان دوتا بچه داریم با این شرایطی ک ما داشتیم همه سرزنشمون کردن ک چرا بچه اوردین البته بچه دارشدنم ناخاسته بوده بگزریم از اینکه حتی یبار مادرشوهرم سر بچه دومم اجبارم کرده بود ک بچه ی پنج ماهرو بندازم اونم فقد بخاطر اینکه یه خونه داشتن دادن ما نشستیم شوهرم زیربار نرفت گف اگر حتی از خونه مارو بندازین بیرون تو چادورم بمونم بچرو نمیندازیم ..اگه بخام بگم که من دوست داشتنه همسرمو تو چی میبینم .براتون مثال میزنم(از سره کار چنباری میاد خونه تا از حالم باخبر بشه ازم هیچوقت انتظار غزا پختن نداشته کار خونه کردن نداشته یا اینکه لباساشو مرتب کنم و یا هرکار دیگ ای همیشه موقع رفتن سرکار میرم بدرقش و بوسم میکنه و بعد میره سرکار با اینک هشت ساله از ازدواجمون میگزرع .گریه کنم گریه میکنه حرف جدایی بشه عینه یه بچه بغض میکنه و تصمیممو عوض میکنه .اما از روز اول همه بهم میگفتن ک یقرن دوستت نداره اگ داشت برات تلاش میکرد برات فلان چیزو میخرید مسافرت میبردت میگن اشکاش اشک تمساحه و دوست داشتن فقد ب حرف نیس اما میبینم ک واقعا نداره و اینقد ک بهم گفتن ک باید هرجوری شده برات امکانات فراهم کنه گهگداری خودمم خودمم فکر میکنم ک شاید راست بگن میشه لطفا نظرتونو بهم بگین ؟!

افررررین چقدر حرفهات درسته👍

نه عزیزم منم همسرم وضع مالی خوبی نداره اول ازدواج بیکار شد به سختی کار پیدا کرد ماهم هیچی نداریم پولی برام خرج نمیکنه چون بنده خدا نداره الان ۵۰تومن وام گرفته گفتم برام طلا بخر گف بذار خونه رو تکمیل کنیم طلاهم مبخرم حقیقت دلم سوخت آخه طلا ندارم ولی صبح پیام داد معذرت خواهی کرد که بخدا اگه داشتم همه اش رو طلا میخریدم به پات میریختم درک کن فقط میدوم ولی هیچی ته جیبم نیس

دیدم راست میگه زندگی سخته مخصوصا با شرایط اقتصادی

https://omp.exchange/referral/XQZZ5ZGNZ

هرکس وارد این سایت بشه با کد من 40 تومن به تو هدیه میده هم به من

۲سال پیش بارداری خارج رحمی داشتم...چون تعطیلات عید بود دیر فهمیدیم و وقتی دکتر فهمید گفت مستقیم برو بیمارستان...شوهرم تنها چیزی که از دکتر پرسید گفت واسه زنم خطر داره دکتر گفت اره بعدش چند بار دیدم که تو طول مسیر بیمارستان اشکاشو پاک میکنه با خودم گفتم حتما واسه بچه ناراحته...رسیدیم بیمارستان و منو بردن بخش زنان اومدن ازم امضا بگیرن که عملم کنن و گفتن شاید حتی رحم یا لولم و از دست بدم من انقدر دادو بیداد کردم و گریه کردم و امضا نکردم گفتم من بچه ندارم بمیرمم امضا نمیکنم که رحممو در بیارید...رفتن پیش شوهرم و اون بدون فکر امضا کرد...تنها چیزی که گفت ،گفت زنم چیزیش نشه فقط بچه مهم نیست...همون لحظه پرستار اومد گفت خوش بحالت شوهرت چقدر عاشقته از وقتی اومدید داره گریه میکنه که زنم چیزیش نشه...بعد عمل منو  بردن ای سی یو خودم هیچی یادم نبود ولی وقتی هوشیار شدم پرستار میگفت این اقا کیه از جلو در دو روزه تکون نمیخوره داداشته گفتم من داداش ندارم حتما شوهرمه اونجا هم گفت خوشبحالت دو روزه چشم رو هم نزاشته...ای سی یو هیچ کسو راه نمیدن ولی انقد دلشون واسه شوهرم سوخته بود که راش دادن...خیلی زیاد شد ولی خواستم بگم منم هیچ وقت فکر نمیکردم انقدر دوسم داشته باشه😢

ای خدا قلبممم

خانوما حالا که جمعتون جمعه لطف کنین بیاین تاپیک «چجوری بدستش بیارم🥲😂» و منو راهنمایی کنین🥲😂

شغلش چیه تلاششو میکنه؟

عزیز برای چ چیزی معجزه میکنه

هیچ جا 

یعنی چی

صبح تا غروب کار کرد بعد شب تا صبح برف های خونه ی یکی رو پارو کرد پولش و به من داد گفت برو اون چیزی که دوست داری بگیر 🥺🥺

همین ک بخاطر من تو روی خواهرانش وایساده و الان کاتیم باهاشون 

🥺🥺🥺من خودم میگم بچه نمیخوام میگه چشم

بعد فرداش بچه میبینم میگه هر چی تو‌بخوای 

من تکلیف خودمو نمیدونم