من میرم یه بار همین زمستونی رفتم یک نفرم نبود چون هم سرد بود هم تاریک چراغ گوشیم روشن کردم میگشتم دنبال مزاری که میخواستم رو یه قبرم خوردم زمین چون قبرستون اینجا هم سطح نیست خلاصه باز جمع کردم خودم رو انقد گشتم که پیدا کردم نشستم یه مشت زار زدم اومدم