بعد چرا همش یجور میخوای تو ذهن خودت کنی ک شرایط هزاران مرتبه بدتر از واقعیته
یجور حرف میزنی و فک میکنی ک انگار شوهرت گذاشته تورو دم در هیچ خبری ازت نگرفته توهم چشم انتظاری بیاد دنبالت
تو همین الانم میتونی کلید بندازی بری خونت
سر چن ساعت کل خانواده بهت زنگ زدن شوهرت چن بار صبح و شب اومده دنبالت همش میگه هرچی تو بگی
چرا انقدر احساس منفی نسبت به خودت داری