رفتم پرده کرکره رو بکشم بالا که برم توی تراس
شوهرم اومد
(این پرده رو شوهرم خریده. همیشه میگه دست به این پرده نزن یه طرفش محکم نیست ممکنه بیفته روی سرت___ درصورتیکه خیلیم محکمه اصلا احتمال افتادنش نیست. شوهرم میترسه یه وقت پرده‌اش خراب بشه یا اشتباه بکشمش بالا. کلا روی وسایلش حساسه)
بهش گفتم بخاطر پرده اومدی؟
اشاره کرد دست گذاشت به اونجاش و گفت پرده فتقم پاره شده
توروخدا بگید شما بودید چه فکری می‌کردید؟
من ازدواج دوممه و توی ازدواج اولم ۴ سال زندگی کردم
برای ازدواج دومم بکارت نداشتم. شوهرم زندگی منو میدونست و اومد جلو و قبول کرده بود همه چی رو
یعنی منظورش پرده بکارته؟
آخه پرده کرکره چه ربطی به پرده فتق داره؟
دفعه اولشم نیست که این حرفو میزنه
قبلا چیزی نگفتم ولی امروز صدام دراومد. دعوامون شد حالا میگه بریم طلاق بگیریم این زندگی فایده نداره
طلاق بگیرم؟ واقعا خسته شدم
احساس میکنم پرده بکارت رو میزنه توی سرم
پارسال یه بارم توی دعوا با عصبانیت خیلی زیاد بهم گفت که تو باکره نبودی و نباید مهریه بخوای
چرا بحث میکنی باهاش سر این موضوع؟
چرا بدت میاد از گفتنش و نقطه ضعف نشون میدی دربرابرش؟؟
تو هم مثل خودش غیر مستقیم تیکه تو بنداز
چه تیکه‌ای بندازم؟
زندگی مگه با تیکه انداختن زندگی میشه؟
واقعا تو فکر طلاقم
کارش شیفتیه. دوشنبه صبح شیفت نداره. میگه دوشنبه صبح میریم دادخواست طلاق میزنیم باهم. ۵ تا سکه بهت میدم برو
مهریه‌ام ۱۴ تا سکه‌ست
