من اکثر آدمو بهم زور گفتن و در حقم ظلم کردن
شوهرسابقم و خونوادش
خواهربرادرام
تازگی هم شوهرصابکارم
همیشه خودخوری میکردم و حالم بد بود
بارها و بارها تو افکارخودم میاوردمشون دادگاه و علیه شون شکایت پیش قاضی میبردم
تا دیشب که اون تیکه از سریال ماه و پلنگ و دیدم
دکتره دستاشو گذاشت رو صورت کتایون و گفت چشماتو ببند و ..
دونه دونه آدمایی که اذیتت کردن رو اسم ببر و ببخششون..
من همزمان با اون اشک میریختم دونه دونه آدمایی که آزارم دادن و مسیر زندگیمو عوض کردن و یجورایی زمینم زدن، اسم میبردم و میگفتم که میبخشم..
اندازه یه آبشار اشک ریختم با اون تیکه از سریال ولی صبح که از خواب پاشدم دیگه اون سنگینی و کینه و ناراحتی از اونا رونداشتم