بخدا قسم راست میگم
خاله مامان اینا رو پاگشا کرده با مادربزرگ اینام رفتن بعد داییم با خالش روبوسی کرده اینم تا آخر مهمونی رفته تو اخم و پرت و پلا گفتن آخر سرم تو ماشین برگشتنی حین رانندگی دست داییمو گاز گرفته که چرااا اینکارو کردی😢
دو هفته پیشم خونواده زن زنداییم ناهار اونجا بودن عموم گفته دو سال ازدواج کردیم تا حالا خونوادم نیومدن خونم بزار شب اونا رو دعوت کنم و گوشی رو برمیداره دعوت کنه اینم شروع میکنم جیغ و داد و فریاد و کتک زدن خودش و داییم همه همسایه ها میریزن سرشون که چیشده و اینا آخر سرم میره دور میدون شهرکشون خودشو میزنه و داد و فریاد میزنه که اره خودمو میخوام تیکه پاره میکنم الان که آخر سر بگم علی اینکارو باهام کرده و ازش شکایت کنم داییم زنگ زد به خاله اینام با شوهرخالم رفتن اونجا
همه خیلی ناراحتن بخدا داییم پسر خوبیه در این حد مامانم میگفت کاش پسر غریبه بود میگفتم بیا با دخترم ازدواج کن نمیدونم این کثافت چیه گیرش افتاده 😢
اینم بگم فامیل دورمون هستن ما خونوادشون رو دورادور میشناختیم هر چقدر گفتم نکنید تو رو خدا اینا بی سر و پا هستن به درد ما نمیخورن گفتن تو بچه ای (۲۲ سالمه) هیچی نگو حالا بیا و ببین داییم چجوری بیچاره شده😢