چند ماه پیش یه خانمی زنگ زد به مامانم و بهش گفت که شوهرت با من بود الانم ازش حالمه ام و پول نمیده برم دکتر و فلان .....
خیلی پشت تلفن بابام تهدید کرد گفت برو بهش بگو
به بابام گفتیم بابام گردن نگرفت و قسر دررفت قبول نکرد
بعد الان مدتیه بازم از گوشیش فهمیدم که در ارتباطه باهاش (هی میره میاد خانمه یه شهر دیگه هست )
هیچ مدرک قابلی هم ازش نداریم
هی به مامانم میگه برو خونه پدرت چرا اینجایی ازت خوشم نمیاد فلانی بهمانی ازش ایراد میگیره یه تومن هم به مامانم پول نمیده به هیچ صراطی هم مستقیم نیست از هیشکی نمی ترسه و حرف شنوی نداره عین پسر بچه های ۱۷ ۱۸ ساله شده
مامانم هر روز پیر تر میشه منم غصه اشو میخورم