بامن مهربون بود
نمیگفت روچشمت ابروعه هردقیقه ازشبانه روز که بخوام میادپیشم
هرچی بخوام واسم فراهم میکنه
حمایتم میکنه
بدونه پدربودنم توسرم نزده
ازدواج اولموتوسرم نزده
پشتیبان خانوادم هست
خانوادش خیلی خیلی خیلی آدمهایه خوبی هستن وهواموخیلی دارن
تازگیاهمسرم اززنگ وپیامایه من بهم میریزه
چون من ازبیرون بودن زیادش بهم میریزم وبهش میگم