به نظرتون من حق دارم یا خیلی دل نازکم؟؟
امروز از ظهر ساعت ۱۱/۵ که به شوهرم زنگ زدم و صحبت کردیم دیگه خبری ازش نشد تا ساعت ۷ شب.
که دیگه نگران شدم دیدم نه پیام داده نه زنگ زده،بهش زنگ زدم خودم که گفت تا موقع اذون خواب بوده و بعد اون هم خواهرای اومدن و اتاق رو به هم میچیندن و الانم نیم ساعتی هست که جلو تلویزیون دراز کشیدم.
منم ازش ناراحت شدم بهش گفتم خب دیگه تو این دو ساعت یه لحظه هم به یاد من نیفتادی که یه خبر بگیری و خلاصه این حرفا و آخرشم گفت من میرم که مامان بابا دارن اتاقو به هم میچیندن کمک سون کنم
و قطع کردم
و میدونست که ناراحتم دیگه نه زنگی زد دوباره بهم و نه پیامی
اونقدر دلم میشکنه ازین چیزا که حتی گریه میکنم