من بارها تاپیک زدم راجب این قضیه که عاشق پسر همسایمون بودم که از قضا خواستگارمم بود بارها گفتم که خیلی خیلی خوشگله اصلا از خوشگل یه چیز اینور تر مثل فرشته ها س تک تک اجزای صورتش عالیه
حالا اون زن گرفته خیلی وقته ولی من اصلا نمیتونم از فکرش درام باورتون نمیشه صبح که از خواب پا میشم تو فکرشم تا وقتی که دوباره بخوابم آنقدر بهش فکر میکنم افسرده شدم همش میخوام بخوابم تا یه ذره بهش فک نکنم آروم شم روزی 15ساعت به خدا بی اغراق علاقه به انجام هیچ کاری ندارم افسرده ی افسرده م مهمونی میرم اشکم درمیاد میگم اگه باهاش ازدواج کرده بودم همه الان حسرت شوهر خوشگلمو می‌خوردن همش افسردم اصلا زندگی نمی کنم همش فکر می کنم اون داره چی می کنه حتی من تو ی قصر تو آمریکا هم باشم به فکر اونم دلم براش همش تنگ میشه دارم روانی میشم چی کارکنم
به نظرتون چون اون خیلی خوشگله من اینجور شدمو و حق دارم یا من مریضم
