2777
2789

البته خیلی وقته عروسی کردم دوسال 

ولی دلم خاست الان بگم اینو 

خیلی دورنبود تقریبا اشنا وقتی شوهرم دستم گرفت اوردم تو حیاط تالار دیدم وایساده جلوم با ی لبخند ریز ولی تلخ و برام هدیه ای اورد ک همیشه تو صحبت ها میگم خیلی دوستدارم ازشون 

همون شب داد بهم 

اینک چرا قسمت هم نشدیم خارج از حوصلمه تعریفش

زنش هم کنارش بود همه مهمان ها از عشق بینمون خبر داشتن بجز زنش 

ک ذره ای ازاول رابطشون بهش علاقه ای نداشت 

منم اون شب جوری رفتار کردم ک اصلا انگار مهم نیسی واسم برون ذره ای توجه 

چون نمیخاستم اطرافیان بفهمن ک واسم مهمه

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

چون قسم خوردم پای انتخابم وایسم و کسیو ک از هیچی خبر نداره هرگز بخاطر ی عشق کهنه تو دلم دلشکسته نکنم دریغ از اینک توخودم خورد بودم 

انقدر قوی هستم ک براحتی میتونم با هرچیزی تو زندگیم کنار بیام از غصه ای کوچیک گرفته تا غم های بزرگ

چقدر حییون بوده بیچاره زنش

چطور میتونی ب کسی ک ن میشناسیش ن میدونی چ شخصیتی داشته توهین کنید چ زود ادم هارو قضاوت میکنید 

هرگز تو مسیری ک ممکنه خدا قرارت بده قضاوت نکن

شوهرتو دوست داری ؟ یا هنوزم به اون علاقه داری؟ببخشید میپرسم برای زندگی خودم میپرسم

بدون شوهرم قطعا میمرم ولی اگ بگم هنوز هیچی از عشق اون تو دلم نیست دروغ گفتم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792